زندگی در طبیعت، نروژ را به یکی از شادترین کشورهای جهان تبدیل نموده است؟ (قسمت اول)
به گزارش ورزش من و تو، کشور نروژ جزو شادترین کشورهای دنیا است که بعضی زندگی در طبیعت یا طبیعت فراوان را دلیل اصلی این موضوع می دانند؛ اما این ادعا تاچه حد صحت دارد؟
مزارع کنار آبدره، غذاهایی با منابع طبیعی و قانون کوهستان باعث شده است، نروژی ها ادعا نمایند رابطه ای منحصربه فرد با طبیعت دارند؛ شاید چیز خاصی در طبیعت آن ها وجود دارد که آن ها را به یکی از شادترین کشورهای جهان تبدیل نموده است. لیسا آبند، سه سال گذشته را مشغول نوشتن در سایت های مختلف بوده و به نروژ سفر نموده است تا بفهمد، آیا تمام آنچه که درباره مفهوم نروژی Friluftsliv (زندگی در طبیعت) شنیده است، حقیقت دارد یا خیر؟
مردم اسکاندیناوی رابطه خاصی با طبیعت دارند. آن ها کل آشپزی خود را بر اساس منابع طبیعی ایجاد نموده اند. هنگام زمستان، بچه ها خود را در یک کالسکه در فضای بیرون می گذارند، چرا که معتقدند سرمای هوا، بدن آن ها را مقاوم می نماید. آن ها واقعاً عاشق این هستند که به شما بگویند، هوا خوب است و احساس سرما به لباس نامناسب شما برمی گردد. نروژی ها به طور خاص قوانینی دارند که به مردم اجازه می دهد در هر زمین غیرقابل کشت که می خواهند، قدم بگذارند. آن ها واژه Friluftsliv را دارند که باید فرهنگ ژرف و خاصی را درباره اینکه چرا نروژی ها دوست دارند وقت خود را در فضای باز بگذرانند، منتقل کند و به همین خاطر است که هیچ معادلی در زبان های دیگر ندارد.
بسیار پیشتر از روی کار آمدن مجله های سبک زندگی در نیمکره غربی که مردم را به روشن کردن شمع و خوردن کیک بیشتر ترغیب می کردند، مردم دانمارک و سوئد معتقد بودند که اگر کسی درک عمیقی از فرهنگ شان نداشته باشد، نمی تواند هوگه و فیکا را به طور کامل بفهمد. با این حال با چند سال زندگی در دانمارک متوجه می شوید که این مفاهیم چندان هم پیچیده نیستند. در واقع، هوگه، کلمه ای اسکاندیناوی برای حالت روحی و آرامش با احساس سلامتی و رضایت است و فیکا به معنای نوشیدن قهوه با شیرینی و friluftsliv معادل زندگی در فضای باز است.
مردم نروژ به شدت به Friluftsliv پایبند هستند و سازمان ها و اغلب یک اداره دولتی محلی در هر یک شهرهای این کشور برای تبلیغ آن وجود دارد. آن ها قوانینی موسوم به قانون کوهستان (Mountain Code) دارند که روی سطح داخلی کاغذ معروف ترین آب نبات آن ها درج شده است. قانون شماره 4 می گوید که حتی در سفرهای کوتاه، برای هوای بد و یخبندان آماده باشید. در نروژ حتی برای این قوانین، مدرک کالج ارائه می نمایند. نویسنده اصلی این مقاله می گوید به همین خاطر تصمیم گرفتم به نروژ بروم و راجع به معنای Friluftsliv پرس وجو کنم. قصد داشتم از بالاتر از مدار قطب شمال به اسلو سفر کنم، یعنی از شمال به جنوب و از منطقه ای دورافتاده به منطقه ای شهری بروم. برای آنالیز این موضوع کسی بهتر از رودی سولان را نمی شناختم. رودی که غواص صدف است، تأمین نماینده خارپشت دریایی و صدف دوکفه ای برای بعضی از معروف ترین رستوران های اسکاندیناوی است.
رودی و لیندیس سولان در خانه ای قدیمی کنار مزرعه ای در شمال نروژ به همراه سه فرزند و سگ شان زندگی می نمایند. اواخر ماه می است و می توانیم صبح در فضای باز بنشینیم و چای بنوشیم و شب ها با کباب خوشمزه دلی از عزا درآوریم. در ساعات خاصی از روز، نور خورشید باعث درخشش کوه ها می شوند و شفق قطبی نیز به همه چیز، شفافیت خیره نماینده ای می دهد. این ماجرا از بسیاری جهات، یک صحنه تابستانی منحصربه فرد در کشورهای شمال اروپا است.
رودی در یکی از روزهای سرد فوریه، یک بار مرا به ماهیگیری برد که در آن موقع حاشیه آب را برفاب پوشانده بود و همین ماجرا باب دوستی من و رودی شد. با اینکه رودی به مدت 22 سال در نروژ ساکن بوده است، اما همچنان به میراث اسکاتلندی خود افتخار می نماید. او گزینه بسیار خوبی برای تحقیق درباره Friluftsliv است، چرا که به دلیل حرفه اش کاملاً به طبیعت وابسته است و بعلاوه به عنوان یک شخص غیربومی می تواند تأیید کند که نروژی ها هیچ رابطه اسرارآمیزی با طبیعت ندارند و تنها تفاوت شان در این است که طبیعت بیشتری دارند.
من و رودی و همسرش بیرون نشستیم و درباره دلیل انتخاب نروژ به عنوان محل زندگی شان، صحبت کردیم. ظاهراً شغل رودی نقش زیادی در این تصمیم گیری داشته است، چرا که آب سرد این منطقه باعث پرورش یکی از برترین خارپشت های دریایی و سایر صدف های جهان می گردد. اما این همه ماجرا نیست و رودی می گوید که روزهای آفتایی مثل امروز، در کنار سکوت و آسمان آبی نیز بی تأثیر نبوده اند و فکر نمی کنم که جایی بهتر از اینجا وجود داشته باشد. هرچند که نیم نگاهی هم به روزهای زمستان داشتند. لیندیس، همسر رودی، در حالی که مشغول بافتن آستین یک پلوور بود، از من پرسید که بازی تاج و تخت را دیده ام؟ در ادامه گفت، بی دلیل نیست که به شوخی می گوییم، ما فراتر از دیوارها زندگی می کنیم. او بعلاوه تعدادی از چالش های زندگی در نروژ را بیان نمود: شب های مطلقاً تاریک، هوای سردی که از اکتبر آغاز می گردد و تا آوریل ادامه دارد، وزش باد که گاهی بسیار شدید می گردد، به طوری که یک بار رودی و چرخ دستی مملو از چوبی که مشغول حمل آن بود را به چرخیدن انداخت. رودی نیز گفت:
در زمستان، هیچ نوری وجود ندارد و آسمان کاملاً تاریک است و گاهی اوقات شفق قطبی باعث می گردد که احساس ناچیز بودن کنید.
ظاهراً منظور رودی این است که اگر به مقدار کافی در کشورهای اسکاندیناوری زندگی کنید، هوای سرد و تاریک اهمیت کمتری پیدا می نماید. روز بعد با لیندیس به بالای کوهی در همان نزدیکی رفتیم، به غیر از چند شیب تند در بالای تعدادی از صنوبرهایی که به تازگی کاشته شده بود، شیب کوه تقریباً ملایم بود و به همین خاطر وقتی به بالای کوه رسیدم، تازه فهمیدم که چه مسافت زیادی را کوهنوردی نموده ام. از آن بالا، چشم اندازی خیره نماینده پیش روی ما قرار داشت، آبدره ای که به دریا می ریخت، جزایر متعددی که در گرداب ها قرار داشتند و قله های مملو از برف و امواج درخشان را می دیدیم. با خود می اندیشم که نروژی ها نه تنها طبیعت زیادی دارند، بلکه این طبیعت بسیار زیبا و دیدنی است.
سفری هم به السوند داشتم، شهر کوچکی در نروژ که به خاطر معماری آرت دکو معروف است و 1,126 کیلومتر با ساحل فاصله دارد و مثل یک شهر گرمسیری بزرگ به نظر می رسد. در این شهر آبدره های متعددی وجود دارد که محلی ایده آل برای انواع Friluftsliv به شمار میرود. در ادامه پس از سه ساعت کشتی سواری، به روستای گردشگری کوچکی به نام گایرانگر (Geiranger) رسیدم و این همه زیبایی را نمی توانستم هضم کنم. واقعاً من به آب آبی مایل به خاکستری نگاه می کنم که هم رنگ آسمان است؟ جریان های آبی را می بینم که صخره ها را شیاردار نموده اند؟ کوه های عظیمی را در دوردست می بینم که قله آن ها پوشیده از برف است؟ خانه های کوچک و زیبای کنار مزرعه که مثل قطعاتی زیبا در چندین نقطه به چشم می خورند؟ این همه زیبایی، انسان را سرکیف می آورد، هرچند یک حس ناراحتی یا نگرانی نیز به انسان دست می دهد که قابل توصیف نیست.
به همراهانم در درون کشتی نگاه می کنم که از یک طرف کشتی به طرف دیگر می فرایند، سلفی می گیرند و با وزش باد شدید که ممکن است تلفن شان را از دست شان خارج کند، کلنجار می فرایند. برای اولین بار در طول سفرم، آسمان به همان شکل متداول تاریک و ناخوشایند در نروژ تبدیل شد و در نتیجه این هوا را عامل حس وحال بدم می دانستم. در هر صورت، به محض لنگرانداختن در گایرانگر، این حال بد از یادم رفت و وارد شهر کوچکی با 230 نفر جمعیت شدیم که بیشتر آن ها ازطریق کار در مغازه های فروش سوغاتی و بستنی فروشی امرار معاش می کردند.
اگر برای سفر به نروژ برنامه ریزی می کنید، می توانید تور ترکیبی نروژ را در خبرنگاران جستجو نموده و برترین آفر تور را از میان آژانس های معتبر مسافرتی با پایین ترین قیمت بخرید. بعلاوه برای داشتن برنامه ریزی دقیق تر برای سفر خود، خبرنگاران لیست کاملی از جاهای دیدنی نروژ را در اختیار شما قرار داده است که ضمن کسب اطلاعات لازم درباره آن ها، سفر راحت تر و بهتری به نروژ داشته باشید.
منبع: کجارو / afar.com